میگذرد...

وب اصلیم نیست :)

Home Profile Archive Links Posts Designer
وقت بزارین واسه کسی ک دوسش دارین

واسه اونی که دوستش داری وقت بذار...
نذار به نبودنت عادت کنه
نذار روز ها و ساعت هایِ زیادی رو بدونِ شنیدنِ صدات سَر کنه...
امـروز نمیفهمی اما
یه روز میرسه که دلت هوایِ بودنشُ میکنه و دیگه جایی واسه بودنت تو لحظه هاش نیست
دیگه دلش برایِ حضورت پـر نمیکشه
دیگه یاد میگیره
چطور از دور دوستت داشته باشه
حقیقتش
بـود و نبــودت واسش فرقی نداره دیگه !
هر چقدر هم که بقیه باشن، 
واسش وقت بذار
وقت کمه واسه با هم بودن..

 

+  شنبه بیستم دی ۱۳۹۹ | 22:22 | هیچ  | 
راحت دل نکنید

‏انقد با هم بسازيد، انقد تفاوت هاى
همو درك كنين تا بشين لنگه ى هم و 
به تفاهم برسين.
‏اونوقت يهو به خودتون مياين و ميبينين 
شدين يه روح تو دو تا جسم،
‏همو ياد بگيرين،همو بلد شين.
‏اونجورى ديگه جدايى پيش نمياد تا با 
دل شكسته از هم دور شين و بِكَنين از هم..
‏بجاى كندن بشين وصله ى هم!

 

 

+  شنبه بیستم دی ۱۳۹۹ | 22:18 | هیچ  | 
کاش اینجور تموم نشه ...

آبان، ماه خوب من، تمام نشو!
تویی که مفهوم حقیقی پاییزی،
تویی که بیشتر از هر ماه و هر فصل و هر زمان، خاطره انگیزی!
بعد از تو هیچ خیابانی راه و رسم دلبری را بلد نیست،
و نبض تمام خاطره‌ها بدون عطر حضور تو، می ایستد!
تو می روی ...
من می‌مانم و زمستانی‌ترین پاییز،
من می‌مانم و بارانی‌ترین ابرها،
من می‌مانم و سرمای نحسی؛ که هیچ حرفی برای گفتن ندارد!
تو می‌روی و من جا می‌مانم...
دلم برای ثانیه های خاطره انگیزت،
دلم برای حال و هوای بی نظیر تو، تنگ می‌شود،
تو ک خاطره انگیز ترین ماه سالی ،نگذار آبان امسالم تلخ تمام شود
خاطره جدیدِ خوب برایم رقم بزن
ماه من...
نگذار با دلی شکسته آبان امسالم تمام شود ...
نگذار ....
ماه من , زیبا تمام شو ...

+  جمعه سی ام آبان ۱۳۹۹ | 3:27 | هیچ  | 
خودت را از من دریغ نکن

چه آرامشی در من است
وقتی با منی
و چه آشوبیده‌ام بی تو!
دور نشو
مرا از من نگیر
من حوالی تو بودن را
دوست دارم...

+  دوشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۹ | 18:9 | هیچ  | 
شاید...

دوباره باز
سکوت می کنم،
به احترام پاییز..!
شاید سال بعد
تو بگویی
دوستت دارم؛
و من،
ابر شدمُ
باریدم

 

+  جمعه بیست و سوم آبان ۱۳۹۹ | 20:48 | هیچ  | 
بیخیال باشیم...

"جاده" بهترین تسکین است ...
آدم تمامِ دردهایش را فراموش می کند !
انگار سرتاسرِ اتوبان ها ، گردِ بی خیالی پاشیده اند ...
گاهی با خودم فکر می کنم ؛
اگر ماشین اختراع نشده بود ؛
آدم ها با این همه دردِ تلنبار شده چه می کردند ؟!
اگر موسیقی نبود ،
اگر خیابان نبود ،
اگر سفر نبود !!!
بدونِ این ها که چیزی از آدم نمی مانَد !

+  جمعه بیست و سوم آبان ۱۳۹۹ | 16:15 | هیچ  | 
خستم...

بعضى روزها

انسان فقط خسته است

نه تنهاست، نه غمگين

و نه عاشق

فقط خسته است .....!!

 

+  پنجشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۹ | 0:7 | هیچ  | 
مرگ فقط نداشتن تپش قلب نیست...

مُردن
فقط با مرگ اتفاق نمی افتد
مُردن
گاهی همین زندگی ست
که نه تمام می شود
نه شروع

 

+  چهارشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۹ | 23:10 | هیچ  | 
میخوام دور شم از این شهر غریب

توکجایی سهراب؟
آب را گل کردند،
وچه با دل کردند،
زخمها بردل عاشق کردند،
خون به چشمان شقایق کردند،
درهمین نزدیکی،عشق را دار زدند،
همه جاسایه دیوار زدند،
گفته بودی قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب،
دورخواهم شدازین شهرغریب!
قایقت جا دارد؟

+  چهارشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۹ | 13:56 | هیچ  | 
نمیفهمد که نمیفهمد...

قهر می‌کنیم تا بفهمانیم دوستش داریم، گریه می‌کنیم تا بگوئیم دوستش داریم، می‌رویم تا بفهمد دوستش داریم...
خیلی‌ها عاشقند، اما شاید مترجمان خوبی نباشند! کاش "دوستت دارم" ، همان دوستت دارمِ ساده بود.

 

 

+هنوزم دوسش دارم

+  سه شنبه بیستم آبان ۱۳۹۹ | 14:4 | هیچ  | 
Next
Biography ...

🔄درحال پاک کردن گذشته و ساختن آینده...
Code <->

دانلود آهنگ
Designed by : Black Theme