دخترانه

دخترانه

سلام به وب من خوش اومدیم
دخترانه

دخترانه

سلام به وب من خوش اومدیم

موضوع وب ثابت

سلام 

این وب به اسم وادرس دخترانه هاست اما 


 قاطی پاطی ه


من یکی از طرفدارهای پروپاقرص 


سه انیمه قهرمانان تنیس،نبض رویش،ابشارسرنوشت هستم

اینم عکس شخصیتایی که عاشقشونم



 

به علت بروزبودن وب


ازتمام مطالب دیدن کنید 


به صفحات قبل هم سربزنید 


ونظربدیدجبران میکنم


ورودپسراممنوعه


یه چیزمهم اینکه کپی بدون ذکرمنبع ممنوعه 


حالابریدخوش باشید


نظرفراموش نشه

 


نظرات 748 + ارسال نظر
fateme چهارشنبه 20 تیر 1397 ساعت 00:29 http://k6j9p0.blogfa.com

به نظر تو تو همین وبم بزارم؟

اره مگه نمیگی براعکس گذاشتن اینجا راحتری

fateme چهارشنبه 20 تیر 1397 ساعت 00:27 http://k6j9p0.blogfa.com

نمیدنم فکر نکنم چون اونجا اصلا نمیشه عکس گذاشت

اوهوم میفهمم

fateme چهارشنبه 20 تیر 1397 ساعت 00:22 http://k6j9p0.blogfa.com

مرسی عزیزم تو خیلی کمک بودی

خواهش
تووب میهن بلاگت مسابقه میزاری

fateme چهارشنبه 20 تیر 1397 ساعت 00:18 http://k6j9p0.blogfa.com

گلم باشه اومدم تو پست ثابت
نمیدنم حالا شاید پسرم باشه معلوم نیست
ولی خب یکیو میخوام که کمکم باشه
چون من از چندین نفر نظر گرفتم که این کارو کنم برای همین نمیدونم باید از چی شروع کنم یا چی کار کنم
برای همین کمکتو خواستم و بازم از همه چیز ممنون

مرسی
اوهوم فهمیدم
خواهش
منم کمکت میکنم

دریا سه‌شنبه 19 تیر 1397 ساعت 23:10

اجی نتم تموم شد
میای وبم چت کنیم

باش اومدم

دریا سه‌شنبه 19 تیر 1397 ساعت 23:01

سلام اجی اومدم اینجا

سلام گلم
خوش اومدی

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 01:14

باشه عشقم
بوس بوس
شب خوش
بای عشقم

بوس بوس

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 01:11

دقیقا من اینجوریم
یه ر.مانی از عید دارم میخونم
خیلی وقته نخوندم امشب دارم میخونمش

اوهوم
اجی من خیلی خوابم میاد من برم
توهم رمانتوبخون
فدات
بوس بوس
خداحافظ

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 01:08

رمان دوس نداری نه؟؟

نه زیاد وقتی بخوام بخونم تاتمومش نکر دم ول کن نیستم
خوشم از این رفتارم نمیاد
ذهنموهم خیلی درگیر خودشمیکنه

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 01:04

اینقدر رمان خوندم
هرس دار که هستن
دانشجو و استاد خیلی باحاله
اسمش مهمان زندگی

اوهوم
فهمیدم

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 01:00

وای حرص ادم در میارن این رمانا
هیچی کل کل بیشتر

خخ
خوتوعصبی نکن واسه این چیزای بی ارزش

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 00:57

دارم رمان میخونم

خب
ژانر ش چیه

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 00:55

خودم نمیدونم
اها باشه اجی

خخخخخخخخخ

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 00:44

اره تو زمستان سرما نمیخورم
تو تابستون سرما میخورم

خخخخخ

عجیب غریبی توچرا؟؟
وای اجی نتم یهوقطع میشه اگه دیدی جواب ندادم بدون قطع شده

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 00:40

ممنون اجی
وای سرما خوردم

واوسط تابستون

دریا دوشنبه 18 تیر 1397 ساعت 00:35

سلام اجی جونم
خوبی

سلام عخشم
مرسی
توخوبی

fateme شنبه 16 تیر 1397 ساعت 11:53 http://k6j9p0.blogfa.com

سلام گلم ببین تغیرات وب خوبه؟
راستی میخوام یه مسابقه بزارم میتونی کمکم کنی

سلام
الان میرم ببینم
اره چرا گه نه

*غزل* جمعه 15 تیر 1397 ساعت 19:44 http://doniaidokhtarane.blogfa.com

اپمـــــــــــــــــــ

اومدم

ترنم میتسوبا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 11:19 http://224339.mihanblog.com

konnichi wa

واتاشی وا ترنم میتسوبا

یوروشکو

تو اوهایو



بسر پلیز


وبت خیلی خفنه

سل ا م گلم
مرسی سرزدی
حتما
فدات

نظرت درباره ی تبادل لینک چیه ؟

گلم نگه توسویودونیستی

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 01:18

اجی رفتی؟؟

اومدم

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 00:59

نه اجی اینجا هستم فقط میشه بیای پوبم سخته نظر دادن بازم یبخشید اجی
نوش جونت اجی جونم

باشه گلم اومدم

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 00:53

وای اجی نتم تموم شد
با تبلت امدم

اخ
میخوای برو عزیزم
اونم تموم میشه هاااا
دلت اب دار شکولات میخورم

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 00:47

شانس من بود
اخه فکر کنم شب برق نباش مامانم گفت بریم کمی بگردیم

اوهوم
الان برق هست

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 00:43

مرسی عشقم
وای از ساعت 9 شب برق نداشتیم تا 11 ونیم
ترانس سوخته بود
دیونه شدم تبلتم شارز نداشت

خخخخ
ماهم دیروز برق نداشتیم

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 00:40

نه بحدااخرین بار بار عید بود خورد تا الان نخوردم
کمی برنج ظهر خوردم اینجوری شدم

خوب نمیدونم
خوب شی انشالله

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 00:34

ممنون اجی من خبوم
فقط گلوم میسوزه نمیدونم چرا

وا بازم حتما شکولات زیاد خوردی

دریا جمعه 15 تیر 1397 ساعت 00:31

سلام اجی خوبی
من اومدم فقط دیر جواب میدم

سلام گلم .....مرسی....توخوبی....باش

fateme پنج‌شنبه 14 تیر 1397 ساعت 23:13 http://k6j9p0.blogfa.com

راستی رمز و نام کاربریتم خصوصی تو وبم بگو

باش اومدم بگم

fateme پنج‌شنبه 14 تیر 1397 ساعت 23:05 http://k6j9p0.blogfa.com

سلام منظورم اینه که ببین ویرایش قالب میشه پنجمیه از بالا خب منم منظورم این بود دیگه هم پنجمیه هم اولیه از بالا

باشه گلم

Fateme پنج‌شنبه 14 تیر 1397 ساعت 17:08 http://k6j9p0.blogfa.com

سلام عزیزم خوبی .ببخشید دیر جواب میدم.دسترسیو بزار عوض کردن قالب و اولیه.

سلام عخشم مرسی ...توخوبی..اولیه منظورت چیه

Fateme پنج‌شنبه 14 تیر 1397 ساعت 00:51 http://k6j9p0.blogfa.com/

راستی فاطمه جون ممنون از تبریکت و لطفا منم در جریان کارا بزار

خواهش گلم
چشم
الان میرم بلاگفا

Fateme چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 22:35 http://k6j9p0.blogfa.com/

سلام عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده پس گجای چرا نیستی؟یعنی هستی ولی به وبلاگم سری نمیزنی تازه یکی از نویسنده ها هم هستی
من دلم میخواد کمکم کنی .مرسی شب خوش بای بای

سلام گلم ....منم....خخ.ببخش منو...اخه راستشوبخوای من رمزوگم کردم

اوا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 20:18 http://ytytyt.blogfa.com/

سلام خوبیـ؟

به چه عجب
سلام گلم توخوبی؟؟؟

sara چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 14:20 http://misskikomaro.blogfa.com/

سلام وب سفارشی زدم فاطمه جون میشه بیای سفارش بدی راستی اگه انی بیا سامانه وب اولم

باش خواستم میگم

*غزل* چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 12:45 http://doniaidokhtarane.blogfa.com

─────────███──────────███
────────█▓▓▓█────────█▓▓▓█
───────█▓▓▓▓██████████▓▓▓▓█
───────█▓▓▓██▒▒▒▒▒▒▒▒██▓▓▓█
────────████▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒████
──────────█▒▒▒██▒▒██▒▒▒█
──────────█▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒█
──────────█▒▒▒▒░██░▒▒▒▒█
──────────██▒▒▓▒▒▒▒▓▒▒██
───────────██▒▒▓▓▓▓▒▒██
────────────█▒▒▒▒▒▒▒▒█
─────████████████████████████
───▓▓▓▓▒▒░░░░░░░░░░░░░░░░▒▒▓▓▓▓
──▓▓▒▒▓▒░░░░░░░░░░░░░░░░░░▒▓▒▒▓▓
──▓▒▒▒▓░░░*سلام گلمــــــــــــــــــــــــــــ*░░▒▓▒▒▒▓
──▓▓▒▒▓▒▒░░░░░░░░░░░░░░░░▒▒▓▒▒▓▓
───▓▓▒▓▒▒░░░░░░░░░░░░░░░░▒▒▓▒▓▓
─────████████████████████████
─────────█▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒█
────────██▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒██
───────-█▓▒▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒▒▓█
─███▄─█▒▒▓▒▒▒▓▓▓▓▓▓▓▒▒▒▓▒▒█─▄███
█▓▓▓██▒▒▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒▒▒██▓▓▓█
█▓▓▓▓█▒▒▒▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒▒▒▒█▓▓▓▓█
█▓▓▓▓██▒▒▒▒▓█████████▓▒▒▒▒██▓▓▓▓█
█▓▓▓▓▓█▒▒▒█▓─────────▓█▒▒▒█▓▓▓▓▓█
─█▓▓▓▓█▒██▓───────────▓██▒█▓▓▓▓█
──█▓▓▓██▓▓─────────────▓███▓▓▓█
───████▓────────────────▓█████

سلام عخشم
فدات مرسی

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:32

خیلی قشنگ بود اجی
بای اجی جونم

چشات قشنگه

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:29

باشه عشقم
الان اونم میخونم
بوس بای عشقم

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:25

وای خیلی قشنگ بود
و اموزنده

فدات من برم دیگه
اما دلم نیومد اینوهم ندم بخونی
این یکی خوشگل تر
بوس بوس خداحافظ عشقم
یک روزی یک کوهنورد خیلی ماهری تصمیم می گیره تنهایی، قله‌ی یکی از بلندترین کوه‌ها رو فتح کنه ، بالاخره آماده میشه و وسایل شو با خودش بر می‌داره و از خانوادش خداحافظی می‌کنه و شروع میکنه از کوه بالا رفتن .

نزدیکای شب تصمیم می‌گیره یکجا چادر بزنه و شب رو پشت سر بزاره تا فردا صبح دوباره حرکت کنه ،اما چون هوا خیلی سرد بود تصمیم میگیره همون نصف شب به راهش ادامه بده.

دوباره از کوه بالا میره، ناگهان وسطای راه، پاش از روی سنگا سُر می‌خوره و بشدت سقوط میکنه به سمت پایین

یدفعه طنابش گیر میکنه و بین هوا و زمین معلق میمونه

با ترس و وحشت داد میزنه خدایاااااااا

از ترس زبونش بند اومده بود ولی کم کم زبونش باز میشه و درخواست کمک میکنه و هی داد میزنه :

کمک ، کمک

اما کسی صداشو نمیشنوه

این دفعه دوباره داد میزنه خدایا کمک ، خدایااا کمک

ی صدایی میاد و میگه :

مطمئنی میتونم کمکت کنم؟

داد میزنه آره کمکم کن

همون صدا دوباره میاد که میگه

طنابتو ببر

طنابشو سفت میچسبه

دوباره داد میزنه خدایا کمک ، کمک

دوباره همون صدا میاد که میگه :

مطمئنی میتونم کمکت کنم ؟

باز دوباره داد میزنه آره

طنابتو ببر

باز دوباره طنابشو سفت میچسبه

.

.

فردا صبح در روزنامه ها مینویسن ، کوهنورد ماهری در فاصله 2 متری از زمین یخ زد !!!!!



و شما؟

چه قدر به طنابتان وابسته‌اید؟ آیا حاضرید آن را رها کنید؟

در مورد خداوند هرگز یک چیز را فراموش نکنید.

هرگز نباید بگویید او شما را فراموش کرده، یا تنها گذاشته است، هرگز فکر نکیند که او مراقب شما نیست.

به یاد داشته باشید که او همواره شما را با دست راست خود نگه داشته است اگر ایمان قلبی داشته باشید.

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:16

وای داستان
اره اجی بده بخونم عاشق داستانم

درباره همنشینه
بیا
یادمه سال‌ها قبل زمانی که یک دانش‌آموز دبیرستانی بودم این جمله رو از زبان پدرم شنیدم

که می‌گفت :

کمال همنشینی با فلانی در او اثر کرده.

اون موقع ها زیاد درگیر توجه به این حرف‌ها و این جملات نبودم

گذشت تا روزی که معنی تلخ این جمله رو در زندگی‌ام خوب چشیدم

چرا میگویم تلخ ؟ چون‌که برای خودم دلیل دارم.

تازه دانشجو شده بودم و خیلی ذوق این و داشتم که هر چه زودتر وارد دانشگاه بشوم

اصلاً حتی به انتهای مسیر جلوی پام هم‌فکر نمی‌کردم، تمام هم‌وغمم شده بود محیط دانشگاه

محیطی که سال‌ها قبل در فکرش بودم



وقتی وارد این محیط شدم ، و افراد زیادی و دیدم و وارد جو بزرگ‌تر از یک مدرسه شدم

درک محیط کمی واسم مشکل بود ، یکم سخت بود تا عادت‌های کمی بچگانه زمان دبیرستان را کنار گذاشته و به خودم بفهمانم وارد دانشگاه شده‌ام .

وباید کمی رفتارهایم را شبیه این محیط کنم .

من با افراد زیادی آشنا شدم و سعی کردم روابط دوستانه‌ای برقرار کنم

لازمه بگم که من در دوره دبیرستانم بچه درس خون بودم و همیشه سرم تو کتاب و کار بود

کم‌کم دوستانم را شناختم ، برایم جالب بود این آشنایی چون‌که هیچ‌کدام ازنظر موقعیت خانوادگی ، اجتماعی و اقتصادی شبیه هم نبودیم

کم‌کم صمیمی‌تر شدیم تا اینکه یک اکیپ ۶ نفره که ۴ پسر و ۲ دختر بودیم شکل گرفت

ما تمام تفریحاتمون با هم بود ، هیچ‌وقت بدون هم کاری نمی‌کردم یا غذایی نمی‌خوردیم.



اوایل برایم خیلی حس خوبی بود که می تونستم ارتباط برقرار کنم و همچنین از زمان اوقات فراغتم به‌خوبی استفاده کنم

اوایل ترم همه‌چیز خوب پیش می‌رفت

کلاس‌هارو شرکت می‌کردیم

پروژه هامونو انجام می‌دادیم

و کلا همه کار می‌کردیم

اما کم‌کم این وضعیت پایدار نموند

از هفته‌های دوم وقتی دیدم دوستانم کلاس‌ها رو یکی در میان به قول خودشان میپیچانند



برایم عادی نبود اما کاری نمی‌توانستم بکنم و باید تابع جمع می‌بودم

چراکه اگر خلاف این رفتار می‌کردم دوستیمون به هم می‌خورد

و من نمی‌خواستم این موقعیت به هم بخورد

پس منم به تقلید از آن‌ها شروع به انجام این کارها کردم ، اوایل سخت بود ولی عادت کردم

چون بهم خوش می‌گذشت

کم‌کم کلاس‌ها رو نمی‌رفتیم و باهم دیگر سر از پارک و شهربازی و کافه و ‌‌...‌

درمی‌آوردیم



شب‌ها تا ساعت ۱۲ و حتی ۱ باهم بودیم و به قول خودمان جوونی می‌کردیم

والدینم از این قضیه نگران بودن و دائم نگران بودن و نصیحتم میکردن

اما من گوشی برای شنیدن نداشتم

چون شبیه اونا شده بودم



گذشت تا اینکه دیدم اگه هر شب قبل خواب سیگار نکشم خوابم نمی‌برد. منی که اصلاً لب به سیگار نزده بودم

هفته‌ای ۲_۳ شب باید ی قلیون دورهمی می‌زدیم ، من که متنفر بودم

متلک گفتنا در خیابون ، تا دعوا کردن و زد و خورد مثل لات‌های خیابونی

که اسم همه این‌ها رو گذاشتیم رفاقت

اما گذشت تا رسیدیم به امتحانای آخر ترم

من که به خیال اینکه دانشگاه یعنی هتل و محل خوش‌گذرانی وقتی اولین امتحان و برگه سفید تحویل دادم و تا زمانی که مهر مشروطی به کارنامه‌ام خورد

کمال همنشینی را در خودم دیدم

آری دوستانم هم همین‌طور شده بودن اما اونا براشون مهم نبود

و این من بودم که تغییر کرده بودم و از این ماجرا به‌شدت سرشکسته شده بودم

و به همین حرف پدرم رسیدم

اما کی؟ و چگونه؟ و در چه حالتی؟

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:13

الان روشن میکنم

افرین میمیری از گرما دختر
میگم اگه هنوزم حوصلت سر رفت یه داستان کوچولو همین الان خودم خوندم خیلی خوب بود بدم بخونی

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:09

وای پنجره باز نزاشتم میگم گرم
کولر نزدیم

خخخخخخ
خو بزن تا از گرما نپختی دختر

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:07

وای گرمه اینجا

اره درک ت میکنم
اینجام گرمه زیاد

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:05

چرا حوصله ام برگشت

خخخ
خوب خداروشکر

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:02

نه اجی هستم

اوهوم
حوصلت برنگشت

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 02:00

قربونت
فدات

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 01:56

تا کی هستی اجی

تا 2،2:30هستم خسته شدی برو گلم اشکال نداره

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 01:53

الان میبینم

اوهوم

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 01:50

قشنگ بود اجی

مرسی
برو بعدیو ببین یکم بخند

دریا چهارشنبه 13 تیر 1397 ساعت 01:46

الان میبینم پست اجی

اوهوم فهمیدم مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد