ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
این وب به اسم وادرس دخترانه هاست اما
قاطی پاطی ه
من یکی از طرفدارهای پروپاقرص
سه انیمه قهرمانان تنیس،نبض رویش،ابشارسرنوشت هستم
اینم عکس شخصیتایی که عاشقشونم
به علت بروزبودن وب
ازتمام مطالب دیدن کنید
به صفحات قبل هم سربزنید
ونظربدیدجبران میکنم
ورودپسراممنوعه
یه چیزمهم اینکه کپی بدون ذکرمنبع ممنوعه
حالابریدخوش باشید
نظرفراموش نشه
به نظر تو تو همین وبم بزارم؟
اره مگه نمیگی براعکس گذاشتن اینجا راحتری
نمیدنم فکر نکنم چون اونجا اصلا نمیشه عکس گذاشت
اوهوم میفهمم
مرسی عزیزم تو خیلی کمک بودی
خواهش
تووب میهن بلاگت مسابقه میزاری
گلم باشه اومدم تو پست ثابت
نمیدنم حالا شاید پسرم باشه معلوم نیست
ولی خب یکیو میخوام که کمکم باشه
چون من از چندین نفر نظر گرفتم که این کارو کنم برای همین نمیدونم باید از چی شروع کنم یا چی کار کنم
برای همین کمکتو خواستم و بازم از همه چیز ممنون
مرسی
اوهوم فهمیدم
خواهش
منم کمکت میکنم
اجی نتم تموم شد
میای وبم چت کنیم
باش اومدم
سلام اجی اومدم اینجا
سلام گلم
خوش اومدی
باشه عشقم
بوس بوس
شب خوش
بای عشقم
بوس بوس
دقیقا من اینجوریم
یه ر.مانی از عید دارم میخونم
خیلی وقته نخوندم امشب دارم میخونمش
اوهوم
اجی من خیلی خوابم میاد من برم
توهم رمانتوبخون
فدات
بوس بوس
خداحافظ
رمان دوس نداری نه؟؟
نه زیاد وقتی بخوام بخونم تاتمومش نکر دم ول کن نیستم
خوشم از این رفتارم نمیاد
ذهنموهم خیلی درگیر خودشمیکنه
اینقدر رمان خوندم
هرس دار که هستن
دانشجو و استاد خیلی باحاله
اسمش مهمان زندگی
اوهوم
فهمیدم
وای حرص ادم در میارن این رمانا
هیچی کل کل بیشتر
خخ
خوتوعصبی نکن واسه این چیزای بی ارزش
دارم رمان میخونم
خب
ژانر ش چیه
خودم نمیدونم
اها باشه اجی
خخخخخخخخخ
اره تو زمستان سرما نمیخورم
تو تابستون سرما میخورم
خخخخخ
عجیب غریبی توچرا؟؟
وای اجی نتم یهوقطع میشه اگه دیدی جواب ندادم بدون قطع شده
ممنون اجی
وای سرما خوردم
واوسط تابستون
سلام اجی جونم
خوبی
سلام عخشم
مرسی
توخوبی
سلام گلم ببین تغیرات وب خوبه؟
راستی میخوام یه مسابقه بزارم میتونی کمکم کنی
سلام
الان میرم ببینم
اره چرا گه نه
اپمـــــــــــــــــــ
اومدم
konnichi wa
واتاشی وا ترنم میتسوبا
یوروشکو
تو اوهایو
بسر پلیز
وبت خیلی خفنه
سل ا م گلم
مرسی سرزدی
حتما
فدات
نظرت درباره ی تبادل لینک چیه ؟
گلم نگه توسویودونیستی
اجی رفتی؟؟
اومدم
نه اجی اینجا هستم فقط میشه بیای پوبم سخته نظر دادن بازم یبخشید اجی
نوش جونت اجی جونم
باشه گلم اومدم
وای اجی نتم تموم شد
با تبلت امدم
اخ
میخوای برو عزیزم
اونم تموم میشه هاااا
دلت اب دار شکولات میخورم
شانس من بود
اخه فکر کنم شب برق نباش مامانم گفت بریم کمی بگردیم
اوهوم
الان برق هست
مرسی عشقم
وای از ساعت 9 شب برق نداشتیم تا 11 ونیم
ترانس سوخته بود
دیونه شدم تبلتم شارز نداشت
خخخخ
ماهم دیروز برق نداشتیم
نه بحدااخرین بار بار عید بود خورد تا الان نخوردم
کمی برنج ظهر خوردم اینجوری شدم
خوب نمیدونم
خوب شی انشالله
ممنون اجی من خبوم
فقط گلوم میسوزه نمیدونم چرا
وا بازم حتما شکولات زیاد خوردی
سلام اجی خوبی
من اومدم فقط دیر جواب میدم
سلام گلم .....مرسی....توخوبی....باش
راستی رمز و نام کاربریتم خصوصی تو وبم بگو
باش اومدم بگم
سلام منظورم اینه که ببین ویرایش قالب میشه پنجمیه از بالا خب منم منظورم این بود دیگه هم پنجمیه هم اولیه از بالا
باشه گلم
سلام عزیزم خوبی .ببخشید دیر جواب میدم.دسترسیو بزار عوض کردن قالب و اولیه.
سلام عخشم مرسی ...توخوبی..اولیه منظورت چیه
راستی فاطمه جون ممنون از تبریکت و لطفا منم در جریان کارا بزار
خواهش گلم
چشم
الان میرم بلاگفا
سلام عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده پس گجای چرا نیستی؟یعنی هستی ولی به وبلاگم سری نمیزنی تازه یکی از نویسنده ها هم هستی
من دلم میخواد کمکم کنی .مرسی شب خوش بای بای
سلام گلم ....منم....خخ.ببخش منو...اخه راستشوبخوای من رمزوگم کردم
سلام خوبیـ؟
به چه عجب
سلام گلم توخوبی؟؟؟
سلام وب سفارشی زدم فاطمه جون میشه بیای سفارش بدی راستی اگه انی بیا سامانه وب اولم
باش خواستم میگم
─────────███──────────███
────────█▓▓▓█────────█▓▓▓█
───────█▓▓▓▓██████████▓▓▓▓█
───────█▓▓▓██▒▒▒▒▒▒▒▒██▓▓▓█
────────████▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒████
──────────█▒▒▒██▒▒██▒▒▒█
──────────█▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒█
──────────█▒▒▒▒░██░▒▒▒▒█
──────────██▒▒▓▒▒▒▒▓▒▒██
───────────██▒▒▓▓▓▓▒▒██
────────────█▒▒▒▒▒▒▒▒█
─────████████████████████████
───▓▓▓▓▒▒░░░░░░░░░░░░░░░░▒▒▓▓▓▓
──▓▓▒▒▓▒░░░░░░░░░░░░░░░░░░▒▓▒▒▓▓
──▓▒▒▒▓░░░*سلام گلمــــــــــــــــــــــــــــ*░░▒▓▒▒▒▓
──▓▓▒▒▓▒▒░░░░░░░░░░░░░░░░▒▒▓▒▒▓▓
───▓▓▒▓▒▒░░░░░░░░░░░░░░░░▒▒▓▒▓▓
─────████████████████████████
─────────█▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒█
────────██▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒██
───────-█▓▒▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒▒▓█
─███▄─█▒▒▓▒▒▒▓▓▓▓▓▓▓▒▒▒▓▒▒█─▄███
█▓▓▓██▒▒▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒▒▒██▓▓▓█
█▓▓▓▓█▒▒▒▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒▒▒▒█▓▓▓▓█
█▓▓▓▓██▒▒▒▒▓█████████▓▒▒▒▒██▓▓▓▓█
█▓▓▓▓▓█▒▒▒█▓─────────▓█▒▒▒█▓▓▓▓▓█
─█▓▓▓▓█▒██▓───────────▓██▒█▓▓▓▓█
──█▓▓▓██▓▓─────────────▓███▓▓▓█
───████▓────────────────▓█████
سلام عخشم
فدات مرسی
خیلی قشنگ بود اجی
بای اجی جونم
چشات قشنگه
باشه عشقم
الان اونم میخونم
بوس بای عشقم
وای خیلی قشنگ بود
و اموزنده
فدات من برم دیگه
اما دلم نیومد اینوهم ندم بخونی
این یکی خوشگل تر
بوس بوس خداحافظ عشقم
یک روزی یک کوهنورد خیلی ماهری تصمیم می گیره تنهایی، قلهی یکی از بلندترین کوهها رو فتح کنه ، بالاخره آماده میشه و وسایل شو با خودش بر میداره و از خانوادش خداحافظی میکنه و شروع میکنه از کوه بالا رفتن .
نزدیکای شب تصمیم میگیره یکجا چادر بزنه و شب رو پشت سر بزاره تا فردا صبح دوباره حرکت کنه ،اما چون هوا خیلی سرد بود تصمیم میگیره همون نصف شب به راهش ادامه بده.
دوباره از کوه بالا میره، ناگهان وسطای راه، پاش از روی سنگا سُر میخوره و بشدت سقوط میکنه به سمت پایین
یدفعه طنابش گیر میکنه و بین هوا و زمین معلق میمونه
با ترس و وحشت داد میزنه خدایاااااااا
از ترس زبونش بند اومده بود ولی کم کم زبونش باز میشه و درخواست کمک میکنه و هی داد میزنه :
کمک ، کمک
اما کسی صداشو نمیشنوه
این دفعه دوباره داد میزنه خدایا کمک ، خدایااا کمک
ی صدایی میاد و میگه :
مطمئنی میتونم کمکت کنم؟
داد میزنه آره کمکم کن
همون صدا دوباره میاد که میگه
طنابتو ببر
طنابشو سفت میچسبه
دوباره داد میزنه خدایا کمک ، کمک
دوباره همون صدا میاد که میگه :
مطمئنی میتونم کمکت کنم ؟
باز دوباره داد میزنه آره
طنابتو ببر
باز دوباره طنابشو سفت میچسبه
.
.
فردا صبح در روزنامه ها مینویسن ، کوهنورد ماهری در فاصله 2 متری از زمین یخ زد !!!!!
و شما؟
چه قدر به طنابتان وابستهاید؟ آیا حاضرید آن را رها کنید؟
در مورد خداوند هرگز یک چیز را فراموش نکنید.
هرگز نباید بگویید او شما را فراموش کرده، یا تنها گذاشته است، هرگز فکر نکیند که او مراقب شما نیست.
به یاد داشته باشید که او همواره شما را با دست راست خود نگه داشته است اگر ایمان قلبی داشته باشید.
وای داستان
اره اجی بده بخونم عاشق داستانم
درباره همنشینه
بیا
یادمه سالها قبل زمانی که یک دانشآموز دبیرستانی بودم این جمله رو از زبان پدرم شنیدم
که میگفت :
کمال همنشینی با فلانی در او اثر کرده.
اون موقع ها زیاد درگیر توجه به این حرفها و این جملات نبودم
گذشت تا روزی که معنی تلخ این جمله رو در زندگیام خوب چشیدم
چرا میگویم تلخ ؟ چونکه برای خودم دلیل دارم.
تازه دانشجو شده بودم و خیلی ذوق این و داشتم که هر چه زودتر وارد دانشگاه بشوم
اصلاً حتی به انتهای مسیر جلوی پام همفکر نمیکردم، تمام هموغمم شده بود محیط دانشگاه
محیطی که سالها قبل در فکرش بودم
وقتی وارد این محیط شدم ، و افراد زیادی و دیدم و وارد جو بزرگتر از یک مدرسه شدم
درک محیط کمی واسم مشکل بود ، یکم سخت بود تا عادتهای کمی بچگانه زمان دبیرستان را کنار گذاشته و به خودم بفهمانم وارد دانشگاه شدهام .
وباید کمی رفتارهایم را شبیه این محیط کنم .
من با افراد زیادی آشنا شدم و سعی کردم روابط دوستانهای برقرار کنم
لازمه بگم که من در دوره دبیرستانم بچه درس خون بودم و همیشه سرم تو کتاب و کار بود
کمکم دوستانم را شناختم ، برایم جالب بود این آشنایی چونکه هیچکدام ازنظر موقعیت خانوادگی ، اجتماعی و اقتصادی شبیه هم نبودیم
کمکم صمیمیتر شدیم تا اینکه یک اکیپ ۶ نفره که ۴ پسر و ۲ دختر بودیم شکل گرفت
ما تمام تفریحاتمون با هم بود ، هیچوقت بدون هم کاری نمیکردم یا غذایی نمیخوردیم.
اوایل برایم خیلی حس خوبی بود که می تونستم ارتباط برقرار کنم و همچنین از زمان اوقات فراغتم بهخوبی استفاده کنم
اوایل ترم همهچیز خوب پیش میرفت
کلاسهارو شرکت میکردیم
پروژه هامونو انجام میدادیم
و کلا همه کار میکردیم
اما کمکم این وضعیت پایدار نموند
از هفتههای دوم وقتی دیدم دوستانم کلاسها رو یکی در میان به قول خودشان میپیچانند
برایم عادی نبود اما کاری نمیتوانستم بکنم و باید تابع جمع میبودم
چراکه اگر خلاف این رفتار میکردم دوستیمون به هم میخورد
و من نمیخواستم این موقعیت به هم بخورد
پس منم به تقلید از آنها شروع به انجام این کارها کردم ، اوایل سخت بود ولی عادت کردم
چون بهم خوش میگذشت
کمکم کلاسها رو نمیرفتیم و باهم دیگر سر از پارک و شهربازی و کافه و ...
درمیآوردیم
شبها تا ساعت ۱۲ و حتی ۱ باهم بودیم و به قول خودمان جوونی میکردیم
والدینم از این قضیه نگران بودن و دائم نگران بودن و نصیحتم میکردن
اما من گوشی برای شنیدن نداشتم
چون شبیه اونا شده بودم
گذشت تا اینکه دیدم اگه هر شب قبل خواب سیگار نکشم خوابم نمیبرد. منی که اصلاً لب به سیگار نزده بودم
هفتهای ۲_۳ شب باید ی قلیون دورهمی میزدیم ، من که متنفر بودم
متلک گفتنا در خیابون ، تا دعوا کردن و زد و خورد مثل لاتهای خیابونی
که اسم همه اینها رو گذاشتیم رفاقت
اما گذشت تا رسیدیم به امتحانای آخر ترم
من که به خیال اینکه دانشگاه یعنی هتل و محل خوشگذرانی وقتی اولین امتحان و برگه سفید تحویل دادم و تا زمانی که مهر مشروطی به کارنامهام خورد
کمال همنشینی را در خودم دیدم
آری دوستانم هم همینطور شده بودن اما اونا براشون مهم نبود
و این من بودم که تغییر کرده بودم و از این ماجرا بهشدت سرشکسته شده بودم
و به همین حرف پدرم رسیدم
اما کی؟ و چگونه؟ و در چه حالتی؟
الان روشن میکنم
افرین میمیری از گرما دختر
میگم اگه هنوزم حوصلت سر رفت یه داستان کوچولو همین الان خودم خوندم خیلی خوب بود بدم بخونی
وای پنجره باز نزاشتم میگم گرم
کولر نزدیم
خخخخخخ
خو بزن تا از گرما نپختی دختر
وای گرمه اینجا
اره درک ت میکنم
اینجام گرمه زیاد
چرا حوصله ام برگشت
خخخ
خوب خداروشکر
نه اجی هستم
اوهوم
حوصلت برنگشت
قربونت
فدات
تا کی هستی اجی
تا 2،2:30هستم خسته شدی برو گلم اشکال نداره
الان میبینم
اوهوم
قشنگ بود اجی
مرسی
برو بعدیو ببین یکم بخند
الان میبینم پست اجی
اوهوم فهمیدم مرسی